کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمد زوار     نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

هرکس که شد غلام تو با احترام شد            پس خوش‌بحال آنکه برایت غلام شد

فردا فقیر کوی ‌تو آقاست در بهشت            قـنـبر به لطف نام تو عالی‌مقـام شد


هر سینه‌ای که مَحرم راز نبی نبود!            اینگونه شد که با تو فقط هم‌کلام شد

مولا حلال بی‌تو برایم حلال نیست            آب‌روان بدون تو بر من حـرام شد

یا تا نـجـف مرا ببـرم یا بکُـش مرا            فـرقی نـمی‌کـنـد بـخـدا هرکـدام شد

باید که شرح فضل تو را صد کتاب کرد            یک منقـبت نوشـتم ‌و دفـتر تمام شد

: امتیاز

عید سعید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

نخواهد ماند دیگر شبهه در دین بعد از این نقطه           که بالا می‌رود دست تو تا بالاترین نقطه

تویی آن نقطه‌ای که رفته زیر باء بسم الله           که اسرار الهی جمع باشد در همین نقطه


به اذن الله یاری از تو می‌جوییم و می‌گوییم:           ایاک نعـبد نـقـطه، ایاک نستـعـین نقـطه

اگرچه خطبۀ بی‌نقطه یا که بی‌الف داری           پُر است این آستینت از الف، آن آستین نقطه

فراوان است جای زخم و پینه بر تنت اما           نداری از ریا یا سجده بر بت در جبین نقطه

تویی اول، تویی آخر که در محشر سوالی را           جوابی نیست جز نام: امیرالمؤمنین ....

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمد امین نیک مرد نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تـفـسیر تو بدست قـلـم، نا مُیـسّر است            تصویر تو به چشم بشر، نا مصوّر است

بـایـد بـرای مـدح تـو قــرآن بـیــاورم            مصحف برای وصف تو از شعر بهتر است


تـأویل واژه واژۀ قـرآنِ حق عـلی‌ست            پس « انّـما ولـیّکم اللّه »، حـیـدر است

انگـشتر عـقـیق تو آمـوخت در رکوع            خدمت به خلق حین عبادت، میسّر است
شیعه نمی‌شود احدی، جز به لطف عدل            اینجا، گدا و شاه و اسیران برابر است
با تـو نـمی‌شـود سـخـن از قـبـله آورم            ایوان طلای شاه نجـف، دلرباتر است
بـگـذار عـاشـقـانـه بـگـویـم ابـوتـراب            از هرچه می‌رود سخن دوست خوش تر است
ما غیر دوست، دل به رقیبان نمی‌دهیم            یا ایها العزیز، دل ما، بر همان سر است
حـاشا که بـی‌ولای عـلی زنـدگـی کنم            باشم حلال زاده و این لطف مادر است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی و معنایی حذف شد.

مـدیـون لـطـف تو، شـرف خـانـۀ خدا            هرجا لبی به ذکر تو وا شد، مطهّر است

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : علی اصغر یزدی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

تصوّر می‌کنم در ذهنِ خود ایوان زرّین را           برای دردها پـیدا نـمودم راه تسکـین را

پـرسـتـیـدند آتش را اگـر آبـاء و اجـدادم           خدا را شکر از چشمان تو آموختم دین را


اگر فرهاد قبل از کوه، اوصاف تو را می‌خواند           رها می‌کرد از اول غرورِ تلخِ شیرین را

دمی پیش فقیرانی و گاهی عرش اعلایی           طراز عشق تو تعیین کُند بالا و پایین را

رکوعت حلقۀ انفاق را در گوش عالم کرد           کدامین شاه اینگونه کرامت کرده مسکین را؟

عصا را اژدها کردی شما، امّا نمی‌دانم           چرا موسی گرفته در میان خلق تحسین را؟!

زمانی که کمی اعجاز را ظاهر کنی، قطعا           مریدان نجف گویند، حتی مردم چین را

مرا با جنتِ آب و درخت و حور، کاری نیست           نمی‌خواهم بدون تو دمی این دام رنگین را

برای زاهدان بی‌علی قرآن چنین فرمود:           فقط پُر کرده از مصحف الاغی بار خورجین را

»علیٌ حُـبُّـهُ جُـنَّـه قسیمُ النّـار والجَـنَّـه«           برایت می‌سرایم باز هم این بیتِ تضمین را

شکوه رد شمست را درِ خیبر تداعی کرد           شنیدم در پس پرده تو داری برتر از این را

وقارت داده درسی قنبرت را که یقین دارم           کُند تدریس بر هارون مَکّی نیز تمکین را

محبت بر تو کار هر کس و ناکس نمی‌باشد           نهادی بی هوا بر دوش ما این بار سنگین را

زمان قبض روح عاشقان می‌آیی از این رو           زیارت نامه باید گفت در آن لحظه تلقین را

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سیزده جرعه زنم از روی رخشان علی           یکصد و ده بار هدیه، جان به قربان علی

از بـهـشت آدم اگـر با جـرم گـنـدم آمـده           ‌من به جنت می‌روم از خوردن نان علی


گر خدا با روی حیدر با نبی گـفته سخن           ‌بهتر این باشد که گویم مدح سلمان علی

هر کریمی سفره داری کرده در این روزگار           ‌روز اول بوده او در سفره، مهمان علی

مصطفی فرمود هرجا رفت بر آنجا روید           ‌برنباید داشت چشمان را ز چشمان علی

گشته چون تقوا محک در سایه حصن حصین           ‌می‌شود سنیجده هر مؤمن به ایمان علی

عاقبت بر خیر میگردد هرآنکه وقت مرگ           ‌چون بیفتد روی او بر روی خندان علی

هر که می‌آید نجف بر پای او خورده زمین           ‌اندک اندک می‌رسد بر جمع مستان علی

گنبد و ایوان و صحن و مضجع او مال من           ‌این دل و عشق و نگاه و بوسه از آن علی

تا قلم بر روی کاغذ رفت ماتش بُرده بود           ‌در ثـنا گوی غـزل الفـاظ، حـیـران علی

: امتیاز

مدح و مناجات با امام هادی علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن قالب شعر : ترکیب بند

اجازه هست مرغ دل، کبوتر حرم شود            و با فرشته‌های وحیِ عشق، هم قدم شود

اجازه هست این کـبوتر نشسته در حرم            پَـرِ شکـسته‌اش برای مدح تان قـلم شود


برای وصل آب و دانه نیست سر به زیری‌اش            برای پای‌بوسی‌ات به اشتـیـاق خـم شود

در این حرم اگر که دَم شود نوای یا علی            نـوای یـا ابـا الحـسـن نـوای بـازدم شـود

کـنار خـوان جامعـه، دعـا نمی‌کـنم دگر            زبـان حـاجـتم هـمین دو دیـدۀ تـرم شود

منـی که در تـمام زنـدگـی ابا لجـوادی‌ام
خـوشـم گـدای سـامـرایـیِ امـام هـادی‌ام

چه نعمتی است در تمام عمر، سائلت شدن            گدا و ریزه خـوار معـدن فـضائلت شدن

چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و            به این طریق، موجبات شادی دلت شدن

چه نعمتی است این که با اشارۀ نگاه تو            غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن

چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت            برای حـفظ این حرم فدا و بِسملت شدن

چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن            چه نقمتی است بی‌تو بودن و مقابلت شدن

همان ازل به روی لوح سینه، بیرقی زدم
به روی آن نوشتۀ «أمیری یا نقی» زدم

بخـوان بـرای مـا فـراز قـادَة الْـهُـداة را            بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را

هزار سیدالکریم از این قـبـیله زنده کن            بخوان و شرح کن فـراز سادَة الْوُلاة را

شراب ناب عشق را بریز در سبوی مان            خـودت مـعـرفـی نـمـا أئِـمّـَة الْـدُعـاة را

بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا            بـیا نـشان بـده به ما حـقـیـقـت صلاة را

حـمـایـت بـتــول از ابـوتـراب را بـگـو            عـیان نـما به خلـق راز ذادَة الْحُـمـاة را

بدون تو، منِ غریبه آس و پاس می‌شوم
قـدم قـدم کـنـار تو خـداشـنـاس می‌شـوم

دعـای مـا دعـا نـبـود اگر نـبود جـامـعه            دعا گـره گـشا نـبـود اگـر نـبود جامـعـه

کسی سراسر جهان، میان انس و جنیان            مـریـد هـل اتـی نبـود اگر نـبـود جامعه

کنار چاه غـالیان و صوفـیان کسی دگر            به راه، آشـنـا نـبـود، اگر نـبـود جامـعـه

غـروب جـمعه‌های ما اسیـرهای مبـتـلا            به عـشق، با صفا نبـود اگر نبود جامعه

خلاصه عـرض می‌کنم میان اعـتقـاد ما            خـدا هـمین خـدا نبـود اگر نبـود جامـعه

ازین طرف بخوان برام جامعه، از آن طرف
بخوان زیارت غدیریه دوباره در نجف

دعا که می‌کنی گـناه خلـق پاک می‌شود            جهان بدون بودنت چه هولناک می‌شود

خدا به خـنده‌های بر لب تو شاد می‌شود            خدا به خشم چهرۀ تو خشمناک می‌شود

به ریزه ناخنت قسم اگر کسی به ساحتت            اهانـتی کـند، بدون شک هلاک می‌شود

مرید مکـتبت برای کسب نـور معـرفت            به پای جامعه کبیره سینه چاک می‌شود

در انـتـظار دیـدن جـمال توست سائـلت            در آن زمان که عاقبت، اسیر خاک می‌شود

همین که هیچ کس کنار من نبود، می‌رسی
همیشه دیر کرده‌ام ولی تو زود می‌رسی

به دست خود به ما فقیرها پیاله می‌دهی            شراب ناب و کهنۀ هـزار ساله می‌دهی

تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعـیان            برای جـبر و اخـتیار هم رساله می‌دهی

فـدک نـمـاد غـربت عـلی و فـاطمه شده            به ما خبر ز غاصبان آن قـباله می‌دهی

تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه            خودت کریمی و به کربلا حواله می‌دهی

فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین            به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله می‌دهی؟

به لطف تو اسـیـر شـاه عـالـمـیـم تا ابـد
عـلـم به دوش خـیـمـۀ مُـحـرّمـیـم تا ابـد

: امتیاز

مدح و مناجات با امام هادی علیه‌السلام

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : قصیده

اگر رزق من سامرایی نمی‌شد            نـصـیـبم مـقـام گـدایـی نمی‌شد

اگر قـابـلـیـت نمی‌داشت قـلـبم            ز چشم کریمت عطایی نمی‌شد


به اذن تو سجاده را پهن کردم            لب من که وا به دعایی نمی‌شد

یقـینا اگر مادر تو نمی‌خواست            دل من بـرایت هـوایی نمی‌شد

اگر که ضریح تو جلوه نمی‌کرد            ز باغ جـنان رونـمایی نمی‌شد

شبـیه جهـنم جهان بود اگر که            به نور رخت روشنایی نمی‌شد

تو در جامعه شرح توحید دادی            که بی‌جامعه دل خدایی نمی‌شد

اگر آن زیارت نمی‌مـاند از تو            دل عـارفی کـبـریـایی نمی‌شد

و هر سالکی سیر کامل نمی‌کرد            اگر از تو این رهگشایی نمی‌شد

کـلـیمانه مداحی خویش کردی            تو را بهتر از این ثنایی نمی‌شد

شما مـهـبـط نـور وحـی الـه‌ید            بشر بی شما رهـنمایی نمی‌شد

شما معدن رحمت و گنج علمید            نبـودیـد، دنـیا که جایی نمی‌شد

چو ویرانه می‌شد، لجن زار می‌شد            یقین غیر ظلمت سرایی نمی‌شد

شما باب ایـمان و سرّ خـدائـید            خدا می‌شدید حق چو آیینه می‌شد

نـبـودیـد اگـر که پـنـاه خـلائق            از این تنگناها رهایی، نمی‌شد

اگر در سـقـیـفه خیانت نمی‌شد            به فرزند زهـرا جفایی نمی‌شد

نمی‌شد تعارف به او جامی اصلا            در آنجا چنین ماجرایی نمی‌شد

خدایا چه می‌شد که از زهر، قلبش            جوادی نمی‌شد، رضایی نمی‌شد

به دنبال مرکب پیاده نمی‌رفت            اسـیـر مسـیـر بـلایـی نـمی‌شد

چنین که شده زخم پاهایش، ای کاش            دگر دختری پاحـنـایی نـمی‌شد

دل شب پی نـاقـه‌ای در بیابان            ز سیلی شکسته صدایی نمی‌شد

دگـر آبـروی رقـیـه نمی‌رفـت            اگر احتیاجش عصایی نمی‌شد

ائـمّه اگر به شـهـادت رسیـدند            یکی مثل آن کـربلایی نمی‌شد

همه لااقل یک کفن داشتـنـد و            تـنـی دفـن با بـوریایی نمی‌شد

و یا پیکری زیر پایی نمی‌ماند            سری قاری نـیزه‌هایی نمی‌شد

: امتیاز

مدح و ولادت امام هادی علیه‌السلام

شاعر : رضا باقریان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

شمیم عطر رحمت می‌وزد از کوچه‌ها امشب           دوباره دیده شد در آینه وجهِ خـدا امشب

میان گاهواری که مَلک گهواره جنبان است           به جلوه آمده روی علیِ مرتضی امشب


بخوان چندین فراز از جامعه در نیمه شب امشب           که حال دیگری دارد مناجات و دعا امشب

چرا باید به دارو و دوا و نسخه دل بندم           چرا که نام هادی می‌شود درد و دوا امشب

ز یمن مقدم مولود زهرا حضرت هادی           شده آئـیـنه‌بـندان خـانۀ ابن‌الـرضا امشب

شبـیهِ کنج ایوانِ طلا در کنج این هجره           نشستن پای گهواره عجب دارد صفا امشب

دخـیـلِ دامن این نازدانه شهـر پیـغـمـبر           نمایان شد که فرقی نیست در شاه و گدا امشب

نه اینکه در مدینه کوچه‌های شهر روشن شد           چراغان می‌شود از نور او عرض و سما امشب

شب میلاد ساقی پُر کند جام مرا از مِی           چه شوری در زمین و آسمان گشته به پا امشب

شده عرش برین شهر پیمبر لیک می‌دانم           خبرهایی است در هر جای جایِ سامرا امشب

دمِ باب‌الجـواد آنگونه خـیل زائران دیدم           که گفتم هست این میخانه هم دارالشفا امشب

: امتیاز

مدح و ولادت امام هادی علیه‌السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

خَبَرش آمده که عرش چراغان شده است           خنده مهمانِ لبِ حضرتِ باران شده است

گُـلِ لـبـخـــند کـه آمـد بـه لـبِ مـادرتـان           همۀ عرشِ خدا شاد وُ غزلخوان شده است


سـفـره‌ای پُر بَرَکت پَـهـن شـده در دنـیـا           نان خورَش حاتم وُ ایّوب وُ سلیمان شده است

خوش به حالِ دلِ هرکس که به او دل داده           میـهمانِ حـرَمَش زائرِ سبحان شده است

دَم به دَم شکرِ خدا کُن که به او دل دادی
گِـرِه اُفـتـاده به کـارَت تو بگـو یا هادی

مکـتَـبَـش مصطفـوی وُ نَسَـبَـش مولایی           نَفَـحات وُ حـرکات وُ نَـفَـسـَش زهـرایی

وارثِ صبر وُ کراماتِ عمویَش حسن است           خُلق وُ خویَش، بَر وُ رویَش، همه عاشورایی

آبـرودار شـود سـائـل وُ مِـسکـیـنِ حـرم           خوش به حـالِ دلِ ما که شده سـامّـرایی

آمـد و شادی وُ سبـزی وُ طـراوت آورد           وَ به یُـمـنِ قـدمَـش خـاک شـده رویـایـی

صـف ببـنـدیـد مَـساکـینِ حـرم با شـادی
صِلِۀ کرب وُ بـلا می‌دهـد امشب هـادی

آمـده تــا دلِ طـــوفــان زده آرام شـــود           حـج نَرَفـته حـرمی صاحبِ اِحـرام شود

علوی نام وُ مَرام است عجب نیست اگر           وارثِ بـیـرقِ جــاءَالـحَـقِ اســلام شــود

او نگـاهی بُکُـند فُـلک وُ فَـلَک می‌گردد           شیرِ حَق کرد نَظَر شیـرِ ژیان رام شود

قـابی از سـجـدۀ سجّـاد وُ کـلامِ باقـر           با دَمِ صـادق وُ کـاظـم اگـر اِدغـام شود

می‌شـود صـفـحـۀ خـشکِ دلِ مـا آبـادی
زائرِ سامِـرِه شد هر که صـدا زد هـادی

زائران حرم وُ صحن وُ سَرا را عشق است           عاشـقـانِ نقی وُ اسمِ شما را عشق است

هر کسی جامعه می‌خـواند وُ حالی دارد           در حریمِ پسرِ جود وُ سَخا را عشق است

نوۀ حضرتِ سلطان وُ مسیرِ فـرج وُ           دلبرِ خوش سخن وُ میرِ وِلا را عشق است

سامـرایی شـده‌ها مـاهِ نَـوا نزدیک است           گریه وُ سینه زنی؛ کرب‌و‌بلا را عشق است

مشهد وُ سامرهُ و کرب‌و‌بلا می‌گویند
صاحب الاَمر کجایی وُ تو را می‌جـویند

: امتیاز

مدح و مناجات با امام هادی علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای نگاهت در مسیر کهکشان‌ها ماندگار           وسعت دستان تو بر سایه بان‌ها ماندگار

می‌شود ثابت به من در هر فرازِ جامعه           نام تو بین هـمـه خـطّ امـان‌هـا مانـدگـار


ما گدای سامرایت! سفـره‌ها از لطف تو           پهن خواهد شد! در آن‌ها آب و نان‌ها ماندگار

شک ندارم از کـرم آباد چـشمانت هنوز           باغ آباد است و شوق باغـبان‌ها ماندگار

چونکه همنامِ علی خواندت پدر، شد تا ابد           أشـهـدُ انّ عـلـی بـیـن اذان‌هـا مـانـدگـار

فعلتان خیر است و احسان عادت هر روزتان           تا ابد هستـنـد آری مـهـربـان‌ها ماندگـار

سائل آمد پشتِ در وقت سحر، حین غروب           اینچنین پایِ حرم شد آسـتـان‌ها مانـدگار

رفت با دستانِ پُـر بی‌آنکه بشناسد تو را           می‌شوند اینگونه بی‌نام و نشان‌ها ماندگار

ده چراغِ عرش روشن! أنتَ هادیَ ٱلاُمم           آیه‌هایت هست در شمس و دخان‌ها ماندگار

سامـرا با عـشق تو آباد خـواهد شد ولی           حرف تو این است باشد جمکران‌ها ماندگار!

: امتیاز

مدح و مناجات با امام هادی علیه‌السلام

شاعر : جعفر ابوالفتحی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترکیب بند

دلبـر تو باشی بایـد از دلبر بخـوانم            شرک است اگر نام کس دیگر بخوانم

رفـتم به کُـرسی ادب تکـیـه کـنم تا            مدح تو را از روی آن منبر بخوانم


قرآن به روی چـشمِ جانم باز کردم            تا اینکه معـنـای تو را بهتر بخوانم

باید که تـأویل تو را ” حـیدر” بدانم            یا اینکه در تفسیرت از کوثر بخوانم

وقـتـی ولـی‌الله و عـیـن الله هـسـتـی
یعنی که با هر ذرّه‌ای همراه هستی

ابن الصفا ابن السخـا ابن الکـریمی            برگ خلاصی از منیّت از جهـیمی

در عقل و روح و جسم ما با ما سهیمی            هادیّ جان‌هایی هدایت را زعـیـمی

با گنبدت خورشید را هم محو کردی            با صحـن‌هـایت بـانـی دارالنـعـیـمی

وقتی که تو مولای شاه عبدالعظیمی            هم سامرا هستی و هم در ری مقیمی

در جان ما بر مسـند عـزّت نشستی
نرخ کرامت را در این عزّت شکستی

ما را هـدایت بی‌نهـایت کرده‌ای تو            اصلا هـدایت را هدایت کرده‌ای تو

شاهی و تخت شاهی‌ات قدری حصیر است            بر تکه‌ای از نان کفایت کرده‌ای تو

بـا زنـدگی خـویـش قــرآن خــدا را            یک دور، از اول حکایت کرده‌ای تو

از عرش بالاتر زدی ای حامل عرش            آنقدر که در خود درایت کرده‌ای تو

بابا بـزرگ مـهـدی زهـرا نـگـاهی
بر این من دلـبـسـته بر دنیا نگـاهی

ای دل اگـر امـسال سامـرّا نـرفـتی            یعنی که پائـین مـاندی و بالا نرفتی

ای قطره از چه در پی دریا نرفتی؟            بیـچـاره… زیر سایۀ طـوبا نرفـتی

تا کربلا رفتی و برگشتی به خانه؟            پَـر زد دلت تا سـامـرا اما نـرفـتی؟

یک جای کارت لـنگ میـزد که آقا            برگ بـراتت را نـزد امـضا نرفتی

من دوست دارم تـا به سـامـرّا بیایم
بـرگ بـراتـم را بـزن امـضا بـیـایم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

با گنبدت خورشید را هم محور کردی            با صحـن‌هـایت بـانـی دارالنـعـیـمی

مدح و ولادت امام هادی علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای «سُرّ مَن رَأیٰ»ی غم ما فقـیرها            ای رویـش امـیـد، مـیـان کـویـرهـا

ای خـالـق زیـارت کـلّ ذواتِ نـور            ای جـامـعـه سُـرای تـبـارِ کـبـیـرها


یا هـادی‌الاُمَـم! اگر انـوار تو نبـود            بـیـراهـه می‌شـدنـد تـمـام مسـیـرهـا

منّت کشیده عرش، برای جلوس تو            اما نشسته‌ای به حـصارِ حـصیـرها

مـعـلـوم شـد، امـامِ تــمـامِ خـلایـقـی            تا سر گـذاشـتـند، به پای تو شیرها

ای مظهرِ شکوهِ علی؛ چارمین علی!            میلاد توست، مطـلع عـید غـدیـرها

یا ایهاالعـزیز! تَـصَدَّق عَـلیَ الذَّلـیل            عشق تو عزّت است، برای حقیرها

یکبار هم به گوشۀ صحنت نظر بکن            یکـدم بیا به دیـدن ما گـوشه‌گـیرها!

بنـشـین کـنـار سـفـرۀ سائـل تـبارها            برکـت بده به لـقـمۀ نان و پـنـیـرها

: امتیاز

خروج سیدالشهدا علیه السلام از مکه به سمت کوفه

شاعر : حسن بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

از مکه خبر آمده داغ است خـبرها            بـایـد بـرسـانـند پـدرهـا به پـسـرهـا
از مـکـه خبر آمده از رکن یـمـانی            نزدیک اذان ناله بلند است سحـرها


داغ است خـبرها نکـند بـاد مخالف            در شهر بـپیچـد بزند شعله به درها

نزدیک سحر قافله‌ای رد شد از اینجا            مانـدیـم دوبـاره من و امـا و اگـرها
بایـد بـروم زود خـودم را بـرسـانـم            حتی شده حتی شده از کوه و کمرها
از مکه خبر رفته رسیده ست به کوفه            حالا همه با خیره سری خیره به سرها
بر خاک عزیزی ست ولی پیرهنش را            سر بسته بـگـویند پـسـرها به پدرها

برخاک عزیزی‌ست و در راه عزیزی‌ست            خود را برسانید که داغ است خبرها

: امتیاز

خروج سیدالشهدا علیه السلام از مکه به سمت کوفه

شاعر : علی محمد مؤدب نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود            چه بهـره از دل دیـوانه یـار اگر برود

حجاز، بر قدِ سروِ که تکیه خواهد کرد؟            به سوی دشت طف آن کوهسار اگر برود


مگر به معجزه، زمزم نخشکد از گریه            مُراد این همه چـشم انـتظار اگر برود

چگونه مـاه به گِرد زمین طـواف کند            دلیـل گـردش لـیـل و نهـار اگـر برود

بعید نیست شغـالان به شهر پای نهـند            امیر و شیرِ عرب، زین حصار اگر برود

به زیر تیغ ستم کار کاهلان زار است            حـسـین یکّـه به آن کـارزار اگر برود

ز غم دو چشم پیمبر به خون شود غرقه            به پای طفلی از این زمره خار اگر برود

شب جماعت کوفی سحر نخـواهد شد            سرش به نیزه سوی شام تار اگر برود

پس ازحسین، به خون، شیعه مشق خواهد کرد            به ظـلم سر نـسـپارد به دار اگر برود

: امتیاز

خروج سیدالشهدا علیه السلام از مکه به سمت کوفه

شاعر : علی احدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن، فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

حج نیمه تمام را بگذارد در مسیری جدید راه افتاد           همه گفتند حاجی احرامش را رها كرد و در گناه افتاد

حاجی اما نه آنكه عاشق بود روی معشوق را به یاد آورد           كعبه یك لحظه رفت از ذهنش تا نگاهش به آن نگاه افتاد


پشت پایش كسی نپاشد آب قصد ترك دیار دارد وای           مكه از عمق قصه آگاه است كعبه در پرده‌ای سیاه افتاد

آنطرف عده‌ای به استقبال، حاجی از حج به كربلا آمد           قصه اما به شكل دیگر بود شاعراینجا به اشتباه افتاد

كربلا بود و رسم خود شاعر غزلی تكه تكه می‌خواهد           مثلا از كنار الا لله، قطعه‌ای مثل لا اله... افتاد

صحبت از یك تن و هزاران تیر، صحبت از یك گلو و یك شمشیر           لااقل كاش قاصدی می‌گفت، یوسف اینبار هم به چاه افتاد

حاجی اما هنوز عاشق بود در طوافی كه عشق می‌فرمود           حج خود را تمام و كامل كرد، بر سر نیزه‌ها به راه افتاد

: امتیاز

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در آسمان بی‌کسی‌ام یک ستاره نیست            غربت نشین کوفه‌ام و راهِ چاره نیست

طوفان کینه‌ها شده راهی در این دیار            دریای غـصه‌های دلم را کناره نیست


آه ای حسین فاطمه برگرد از این مسیر            در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

جایی که نور حق به دلِ مردمش نرفت            جای طلوعِ نورِ تو ای ماهـپاره نیست

از عهد خوش مرا به بلندی کشانده‌اند            مهمان که جای او سرِ دارالعماره نیست

کس نیست گوید این سرِ مهمانِ کوفه است            جای تـنـش دگر سرِ میخِ قـناره نیست

این حـرف آخـرم نکـند بـشـنود رباب            حتی که رحمشان به سرِ شیرخواره نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! لازم به ذکر است در زمان دستگیری و شهادت حضرت مسلم هیچ صحبتی از کشتن سیدالشهدا و غارت و ... نه در بین مردم و نه حتی در دارالأماره کوفه نبوده است چنانچه ابن زیاد در پاسخ وصایای مسلم پاسخ می­دهد « حسین هم اگر به کوفه نیاید با او کاری ندارم » مردم نیز بخاطر تهدیدهای ابن زیاد و ترس از جانشان مسلم را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

اینجا تـمام در پیِ خـلخـال و زیـورنـد            بحثی در این میانه به جز گوشواره نیست

هر صحبتی ز آب و گُل و باغشان دروغ            نیت به غیرِ رأس تو و مشک پاره نیست

آماده گـشـته کوفه که غـارتگـری کند            فـرقی میانِ پـیرهن و گاهـواره نیست

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مـنـم تـجـسّـم شـیـری به دام افـتـاده            به دام جـمـعـیـتـی بـد مــرام افـتـاده

چنان پُراست شکمهایشان زمال حرام            که از سر هـمه عـشـق امـام افـتاده


هجوم زخـم به جانم نـشـسته و بدنم            شـبـیـه فـاطـمـه در ازدحـام افـتـاده

میان شهر مسلمان نـمای مُسلم کش            غریب در مـلاء خاص وعام افتاده

چه خوابها که برای عقیله‌ات دیده‌اند            زبـان بـرای بـیـان از کـلام افـتـاده

زبس هوای تو را پرورانده‌ام درسر            که از تـنـم به هـمـیـن اتـهـام افـتاده

منم که باهمۀ جان به شوق پابوست            سـلام کـرده و از روی بـام افـتـاده

هـزار شکـر می‌مـیـرم و نـمی‌بـیـنم            به خاک، جـسم تو بی‌احـترام افتاده

: امتیاز

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل مثنوی

وقـتی نـفـس از سیـنه بالاتـر نـیـاید            جز هِق هِق از این مردِ غمگین بر نیاید

خـیـلی بـرایِ آبـرویم بـد شد ایـنجـا            آنـقـدر بـد دیـدم که در بـاور نـیـاید


در را خودم بر رویِ دشمن باز کردم            گـفتم به طوعه تا که پشتِ در نیاید

سوگند خوردم در مدیـنه بعدِ زهـرا            خـانـمِ خـانه پـشتِ در دیـگـر نـیـاید

دیر است اما کاش می‌شد تا عـقـیله            شهرِ تـنـور و خار و خاکـستر نیاید

بر پُشتِ دستم میزنم دیدی چه کردم            هرکـس بـیـاید مـادرِ اصـغـر نـیـاید

ای کوفه باتو آرزویم رفت از دست            بـی‌آبـروها آبـرویـم رفـت از دسـت

از بس که زخمم می‌زدند از حال رفتم            بـینِ جـمـاعت بودم و گـودال رفـتم

با سنگهای خود سرِ من را شکستند            انگشتِ بی‌انگـشـترِ من را شکستند

وای از دلِ زینب چه می‌آید سرِ او            وقتی که انگـشتر زِ دستت در نیاید

یا لااقـل دنـبالِ این هـشـتاد خـانـوم            نـامـحـرمی با خـیـزرانِ تَـر نـیـایـد

بالا سرت وقتی که گودالت شلوغ است            هرکـس بیـاید کـاشـکی مـادر نـیاید

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در کوچه‌ها بر خاک‌ها رویم کشیدند            در را شکستند و به پهلویم کـشیدند

در پیشِ زنهاشان غرورم را شکستند            با پا زدنهاشان غرورم را شکـستند

عمامۀ من را که غارت کرد نامرد            با نیـزه‌ای آمد جـسارت کرد نامرد

ای کاش می‌شـد لحـظـۀ آخـر نـیاید            یا سـاربـان دنـبـالِ انـگـشـتـر نـیاید

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! لازم به ذکر است همراه بودن فرزندان مسلم بن عقیل با وی مستند نبوده و در منابع و مقاتل معتبر نیامده است و مغایر روایات معتبر است چنانچه شیخ صدوق در امالی مجلس ۱۹ ص ۱۴۳، علامه مجلسی در بحارالأنوار جلد ۴۵ صفحه ۱۰۰، شیخ عباس قمی در نفس المهموم ص ۱۳۲ و منتهی الآمال ج۲ ص ۷۴۶، مقتل جامع ج ۲ ص ۶۴۰ و دیگر کتب معتبر آمده است این دو کودک پس از شهادت سیدالشهدا در کربلا به اسارت درآمدند و ابن زیاد دستور داد آنها را در زندان کوفه نگاه دارند.

دو کـودکم دیـدنـد بر جـانِ من اُفتاد            دو کـودکـم دیـدنـد دنـدانِ من اُفـتـاد

طـفلانِ من دیدند طـفـلانت نـبـیـنـند            آقا جـسـارت را به دنـدانت نبـیـنـند

ضمنا این شعر علاوه بر مباحث تاریخی و مقتلی از نظر قواعد شعری نیز ضعیف است زیرا اصولاً در شعر غزل مثنوی ابتدای شعر غزل است و بعداً ابیات بصورت مثنوی آورده می‌شود اما اینکه در ادامه اشعار مثنوی مجدداً سه بیت با قافیۀ غزل آورده نشود می‌تواند نشانه ضعف شعر باشد« لازم به ذکر است غالب شعر غزل مثنوی در شعر شعرای بزرگ نیست و قالب جدیدی است که چندی است بعضی از شعرا در این قالب شعر می‌سرایند و بعضی از اساتید شعر غزل مثنوی را به نوعی نشانۀ ضعف سراینده می‌دانند که نتوانسته است مضامین مورد نظر خود را در همان غالب شعری که آغاز کرده است ادامه بدهد»

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

من پیک عشق هستم و نامه بر حسین             دوم فــدایـی حــرم خــواهــر حـسـیـن

لـب تـشـنـه‌ام ولی نـزنـم لـب بـه آبـها             سیراب می‌شوم فـقـط از ساغر حسین


گرد و غبار چهره‌ام امضا نموده است             مسلم جبین نسوده به غیر از درِ حسین

فـطرس کجاست تا بـبـرد این پیام را؟             بـاید سـلام من بـرسـد محـضر حسین

دلـواپــسـم بـرای الـنــگـوی دخـتـرش             دلـواپـس ربــودن انـگــشـتـر حـسـیـن

مثل تـنـور لحـظـه به لحـظـه گـداخـتم             نـقـشـه کـشـیـده‌انـد بـرای سـر حـسین

روی قـنـاره تـشـنۀ صوت حجـازی‌ام             تا که علم شود نوک نی مـنـبـر حسین

پـائـین پـای اکـبـر او مـدفـن مـن است             در کـوفـه نیست مـقـبـرۀ نوکـر حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد روائی و تاریخی تغییر داده شد؛ زیرا اولین شهید انقلاب کربلا فردی بنام سلیمان است که نامۀ حضرت را به بصره برد و ابن زیاد قبل از آمدن به کوفه در بصره او را شهید کرد و سپس به کوفه آمد.

من پیک عشق هستم و نامه بر حسین             اول فــدایـی حــرم خــواهــر حـسـیـن

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! لازم به ذکر است در زمان دستگیری و شهادت حضرت مسلم هیچ صحبتی از کشتن سیدالشهدا و غارت و ... نه در بین مردم و نه حتی در دارالأماره کوفه نبوده است چنانچه ابن زیاد در پاسخ وصایای مسلم پاسخ می­دهد « حسین هم اگر به کوفه نیاید با او کاری ندارم » مردم نیز بخاطر تهدیدهای ابن زیاد و ترس از جانشان مسلم را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خولی و شمر از عددی حرف می‌زنند             حرف از دوازده شد و از حنجر حسین

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : اسماعیل شبرنگ نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تـنهـاتـرین غریب کجایی پسر عمو            کُـشته مرا هـوای جـدایی پسر عمو

زخـمـی‌تـرین سـتـارۀ دارالامـاره‌ام            آمـاده‌ام بـرای رهـایـی پـسـر عـمـو


فریاد می‌زنم که به اینجا سفـر نکن            دیگر مرا نمانـده صدایی پسر عمو

امشب همه فدایی و فردا همه فرار!            در عهد کوفه نیست وفایی پسرعمو

از بچه‌های فاطمه فرمان نمی‌بـرند            اینجا اسیر جور و جفایی پسر عمو

یک پیر زن به داد دل خسته‌ام رسید            بر زخم من رسانده دوایی پسر عمو

شرمنده‌ام از این که نوشتم بیا حسین            دارم به لب دعا که نیایی پسر عمو

راهـی شـده دلـم به تـمـنـای دیـدنت            بـا کـاروان کـرب‌و‌بلایی پسر عمو

بختش بلند آنکه دلش جای عشق توست            مسلم ستاره‌ای به بلندای عشق توست

: امتیاز

مدح و شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام

شاعر : حسین شمسائی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

سلام ما به حسین و سفـیر عـطـشانش            که در اطاعت جانان، گذشت از جانش

به آن غریب‌ترین سربه‌دار وادی عشق            به مسلم بن عـقیل و دو نـور چشمانش


به عزم شب شکن و همّت علی‌وارش            به صبر و قوّت قلب و شکـوهِ ایمانش

میان معرکه، چون کوه محکم و نستوه            ستاده در بَرِ اهـریـمنان به کف جانش

تمام شهر پُر از دشمن است و می‌بارد            نفاق و فـتـنه ز بارو و بـام و ایـوانش

در آستان مُحرّم، به خاک و خون غلتید            منای کـوفـه بـبـیـنـید و عـید قـربانـش

طـلایـه‌دار بــزرگ قــیــام عــاشــورا            فـدای نهضت سرخِ حسین شد، جانش

: امتیاز